زندگی نامه ای ایپ من

ایپ من یکی از بزرگترین و معروف ترین اساتید وینگ چون بوده که در قرن بیستم میلادی زندگی می کرده. در نوشته زیر به بیوگرافی این استاد بزرگ پرداخته اییم.

ایپ من اسطوره قرن 20

کودکی ایپ من

ایپ دو ساله بود که دولت وقت چین که در جنگ با ژاپن شکست خورده بود ، در شرف اضمحلال قرار گرفت . این امر باعث وحشت در میان مردم گردید ، چرا که از طرف دیگر قدرت های بیگانه در صدد تجزیه کشور چین به نفع خود بودند .
در سن پنج سالگی اتفاق بد دیگری دز زندگی ایپ  رخ داد . در این زمان امپراطور وقت دستور اصلاحات در کشور را صادر کرد .

اما ملکه نوگرا به مخالفت پرداخت و با کمک فرمانده کل قوا وی را در یک کودتا بازداشت کرد و با نیابت ، دوره سوم حکومت سلطنتی خود را آغاز کرد .
در سن ۶ سالگی ایپ  تحت تاثیر فرقه مردمی و مخالف حکومت به نام باکسر رایزنگ قرار گرفت .

حرکت این گروه از طرف اعضای فرقه ایی سنتی به نام ای هو شوان به آن ها دیکته می شد ( نام این فرقه در انگلیس با توجه به معنای تقریبی آن مشت های موزون یا بوکسور ها می باشد )  که ورزش کونگ فو جزو برنامه های اصلی آن ها بود . در پایان این شورش ها بسیاری از بوکسور ها مجازات و به مرگ محکوم شدند .

متعاقب آن بسیاری از چهره های ورزش کونگ فو ، وجه خود را در میان مردم از دست دادند .
ایپ  ۷ ساله بود که دچار شوک دیگری گردید . در این ایام سرزمین آبا و اجدادی و عزیز او سقوط کرد و نیرو های خارجی شمال چین را به اشغال خود در آوردند .

در سن ۱۲ سالگی خانواده ایپ من زدنگی آرامی داشتند . درسال ۱۹۰۵ مردم چین مردم چین به زندگی عادی خود باز گشته بودند و این فرصت مناسبی برای ایپ  به وجود آورد که به فرا گیری وینگ چون بپردازد .

در این زمان مردی برای آموزش کونگ فو به اعضای خانواده او وارد خانه آنها شد ‌. نام آن مرد استاد چان وان شون بود ، او تنها فردی بود که وینگ چون را از لئونگ جان آموخته بود .

چان وان شون مردی قوی هیکل و تنومند بود ، از این رو وقتی استاد لئونگ جانگ از دنیا رفت ، همه حتی دو پسر او آقای چان را وارث سبک وینگ چون می دانستند و علاقه مندان برای آموزش نزد او می رفتند ، اگر چه فرزندان برای این لقب شایسته تر بودند.

فراگیری وینگ چون

ایپ من به تماشای کلاس های چان علاقه نشان می داد و از چان خواست که وینگ چون کونگ فو را به او بیاموزد. اگر چه چان به ایپ من گفته بود که مردمی ثروت مندی که در رفاه زندگی می کنند ، نمی توانند شاگردان خوبی باشند اما چون در محل اقامت خانواده او تدریس می کرد نمی توانست به او جواب رد بدهد از این رو آموزش به وی را با اکراه پذیرفت.

بابت هزینه آموزش مبلغ پانصد تای یونگ از او مطالبه کرد . این پول در آن زمان برای خرید چندین خانه کافی بود، چان وان شون هم فراهم کردن چنین پولی را غیر ممکن دانست ، از این رو این را برای منصرف کردن ایپ من امتحان کرد.
خانواده ایپ  پس از مدتی توانست وجه مورد درخواست را تهیه کرده و با دست پر به سراغ چان وا شون برورد. از آن زمان به بعد ایپ جزو یکی از شاگردان رسمی چان وا شون به شمار میرفت. چان سه سال بعد درگذشت.

در سال ۱۹۰۸ و در سن ۱۵ سالگی ، ایپ من با کمک یکی از وابستگانش به از فوشان به هنگ کنگ عزیمت کرد و در کالج سنت استفان به تحصیل پرداخت . در این ایام هنگ کنگ تحت سلطه انگلیس بود که در این کشور انگلیس از پلیس های هندی و پاکستانی استفاده میکرد. افراد پلیس نسبت به مردم عادی با خشونت رفتار میکردند .
یک روز در راه مدرسه ایپ  و یکی همکلاسی هایش به یک افسر پلیس برخورد کردند که با قدرت یک خانم چینی را مورد ضرب و شتم قرار می داد . ایپ جوان خواست تا مانع کتک زدن آن زن شود که پلیس به سمت ایپ من حمله ور شد ، ایپ با یک حرکت سریع و ساده در مقابل حمله افسر پلیس صورت او را شدیدا مجروح کرد و هر دو فرار کردند.

در سال ۱۹۰۸ و در سن ۱۵ سالگی ، ایپ من با کمک یکی از وابستگانش به از فوشان به هنگ کنگ عزیمت کرد و در کالج سنت استفان به تحصیل پرداخت . در این ایام هنگ کنگ تحت سلطه انگلیس بود که در این کشور انگلیس از پلیس های هندی و پاکستانی استفاده میکرد. افراد پلیس نسبت به مردم عادی با خشونت رفتار میکردند .
یک روز در راه مدرسه ایپ  و یکی همکلاسی هایش به یک افسر پلیس برخورد کردند که با قدرت یک خانم چینی را مورد ضرب و شتم قرار می داد . ایپ جوان خواست تا مانع کتک زدن آن زن شود که پلیس به سمت ایپ من حمله ور شد ، ایپ با یک حرکت سریع و ساده در مقابل حمله افسر پلیس صورت او را شدیدا مجروح کرد و هر دو فرار کردند.

هم کلاسی ایپ به پیر مردی که همسایه او بود ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد که خود از شهر فوشان آمده بود از مرد جوان خواست عکس العمل ایپ را عملا به او نشان بدهد و وقتی پیرمرد حرکت را دید فورا خواست که ایپ را نزد او بیاورد . روز بعد ایپ و دوستش به دیدن پیرمرد رفتند و پیر مرد از ایپ پرسید که چه سبکی از کونگ فو را در فوشان کار کرده ؟

ایپ جوان پاسخ داد بهترین و معروف ترین سبک کونگ فو را کارکرده به اسم وینگ چون . پیر مرد از ایپ من خواست فن (سیو لیم تائو ) را برای وی اجرا کند ، بعد از اجرا پیرمرد گفت که کارت را خیلی خوب انجام ندادی، حالا فرم (چام کیو) را اجرا کن. در زمان اجرای فرم پیر مرد سر تکان داد و گفت نه خیلی خوب نبود. ایپ از طرز برخورد پیر مرد بسیار نارحت شد.

در این هنگام پیرمرد از ایپ خواست فرم (بیوجی) را به اجرا در آورد . از آنجا که ایپ من این فرم را نمی دانست به پیر مرد گفت تمایلی برای انجام این فرم ندارد . سپس پیرمرد از وی خواست به روش چی سائو با او مبارزه کند ، ایپ با فرض این که درس خوبی به پیرمرد بدهد با خوشحالی پذیرفت .

ایپ پس از چندین بار تلاش موفق به غلبه بر پیر مرد نشد و هر بار پیرمرد فایق آمد ، در نهایت ایپ من با عصبانبت آن مکان را ترک کرد . پیرمرد به دوست او گفت که به ایپ من بگوید که نام او لئونگ بیک است ، ایپ پس از شنیدن این نام جا خورد و سریع به منزل لئونگ بیک رفت . لئونگ بیک عمو بزرگ تر کونگ فویی او و جوان ترین پسر استاد استادش بود .

لئونگ بیک تا سال 1912 که با ایپ من همراه بود به وی سبک وینگ چون را به طور کامل آموزش داد . وقتی لئونگ بیک از دنیا رفت ، ایپ به فوشان بازگشت و هر آنچه که از کونگ فو در هنگ کنگ یاد گرفته بود به برادران رزمی خود آموزش داد .

زندگی نامه ایپ من 1

اگر چه هر دو استاد ایپ من لئونگ بیک و چان وان شون ، سبک یکسانی را در کونگ فو داشتند ، اما روش تدریس آنها با یک دیگر متفاوت بود . چان وان شون فردی عامی بود و مفاهیم و کلامت وی بیشتر ساده و جنبه غیر معنوی داشت و به زبان معمول و روزمره سخن می گفت .

از طرف دیگر لئونگ بیک فردی تحصیل کرده بود و آموزش وی بیشتر جنبه روحانی و فلسفی داشت و برداشت اصول و موازین وی از ورزش وینگ چون عمیق تر و منطقی تر از برادر هم رزم خود چان وان شون بود . هر چند که لئونگ بیک تاثیر بیشتری بر روی ایپ گذاشت ولی ایپ هرگز او را سیفو (پدر ) خطاب نکرد.

اولین مبارزه ایپ من

حدود سال 1918 ، فردی از شمال چین که مربی رشته praying mantis بود به محل انجمن هنر های رزمی فوشان آمد . در این انجمن اساتید مجرب بسیاری حظور داشتند . فرد وارد شده به شهر پس از مشاهده عملکرد باشگاه ها اظهار داشت هیچ کس در فوشان نمی تواند هنر های رزمی را به درستی آموزش دهد زیرا تکنیک و فن صحیح را بلد نیستند.

سپس برای اثبات ادای خود مبارز طلبید و با بسیاری از بزرگان کونگ فو در شهر فوشان دست و پنجه نرم کرد و متاسفانه کسی در مقابل او حرفی برای گفتن نداشت تا اینکه پس از جست و جو به استاد ایپ رسیدن و در نهایت در جلو مردم قرار و مکان مبارزه را تعیین کردند .

رقیب ایپ برای به رخ کشیدن قدرتش (با روش مخصوص خود ، مشت فونیکس )مشتی به دیواری که در آن نزدیکی از سنگ و ملات بود کوبید ضربه مشت او در دیوار فرو رفتگی ایجاد کرد و ایپ را تهدید کرد که با یک ضربه مشت او را ساقط خواهد کرد . جمعیت حاضر در صحنه همگی از این صحنه حیرت زده شده بودند و گمان کرند ایپ آمادگی مبارزه با وی زا ندارد .

در روز مسابقه آن مرد با مشت فونیکس به ایپ حمله ور شد ، ایپ نیز با روش (تکنیک لاپ سائو) مشت او را مهار کرد و او را به هوا پرتاب کرد و روی یک میز فرود آمد ، سر و دنده وی شکست و مبارزه بسیار سریع تر از حد تصور تمام شد .

در سر انجام این مبارزه ایپ در سراسر شهر فوشان شهرت یافت .

ایپ در سراسر مدت زندگی خود احساس می کرد هنر رزمی باید در اختیار ستم دیدگان و افراد بی دفاع باشد و او هیچ گاه از هنر رزمی وینگ چون برای ثروت اندوزی و خود برتر بینی استفاده نکرد .

ایپ من پس از آن که از هنگ کنگ بازگشت چندین سال بدون دقدقه مالی ، به خاطر ثروتی که به همراه داشت زندگی کرد ، اما پس از تهاجم ژاپن به کشور چین آسایشش پایان یافت و زندگی هر روز سخت تر می شد چون ایپ من دارایی خود را از دست می داد .

ایپ مجبور شد شغلی برای خود پیدا کند و یک سال قبل از فروپاشی سلسله چینگ ، به دلیل شهرتی که ایپ در شهر فوشان داشت ، سمت ریاست پلیس دولت را به وی پیشنهاد کردند و ایپ تا زمان تسلط کمونیست ها (سال 1949) ، سمت ریاست پلیس دولتی را بر عهده داشت ، اما چون حکومت کمونیستی مورد تائید او نبود ، مجددا به هنگ کونگ بازگشت .

استاد ایپ هنر رزمی وینگ چون خود را همیشه به کسانی تقدیم می کرد که از خود صداقت نشان می دادند .

هنر رزمی بروسلی

استاد بزرگ ایپ من همیشه می‌گفت هستند کسانی که به شاگردی اساتید بزرگ و نوابع هنر های رزمی و یا کسانی که در این راه تاریک دنیا شده‌اند، افتخار می کنند . آنها درباره آنچه شخصاً و به طور مخفی از مهارت‌های خارق‌العاده هنر خود آموزش دیده‌اند لاف می‌زنند .

ایپ من به خوبی می‌دانست چنین افرادی از هنر خود به عنوان دستاویزی برای فریب شاگردان و سکویی برای ارتقای مقام و موقعیت خود سود می‌برند. ایپ من همچنین می‌دانست که با داشتن چنین رفتاری از آنچه کسب کرده‌اند هیچگاه استفاده درست نخواهند کرد و در اجرای اصول به موازین هنرهای رزمی بسیار تنگ نظر و کج اندیش هستند.

علاوه بر آن با چنین طرز فکری فقط درصدد ایجاد شخصیت کاذب از شاخ و برگ دادن به داستان‌های خود می‌باشند چنین افرادی از همان ابتدای راه محکوم به شکست خواهند بود. استاد بزرگ ایپ من آنچه که می‌گفت فراتر از حرف و شعار خود آن را زنده کرد پس از مدت کوتاهی پس از پایان اشتغال ژاپن شهر فوشان با توجه به نیازی که به نیروهای پلیس داشت تعداد افرادی را استخدام کرد.

به دلیل شهرتی که ایپ داشت در ذهن بسیاری از مردم او کاندیدای اول ریاست پلیس شهر بود مهارت در درجه اول تسلط در اداره امور در درجه دوم و مشکلات مالی ناشی از ضبط تمام اموال و دارایی‌های وی از طرف حکومت کمونیستی وی را مجاب به پذیرش مسئولیت نمود بدین ترتیب اولین و تنها شغل دولتی او آغاز شد.

کمی پس از شروع به کار در نیروی پلیس جدید از آنها خواسته شد ماجرای یک مورد آدم ربایی را پیگیری کنند ماجرا به این شکل بود که پلیس تنها اندکی در مورد شکل ظاهری مظنون و نام او اطلاع داشت اما اطلاعات دقیق‌تری از وی نداشت. پس از مدتی بعد از شروع تحقیقات در پارکی قدم می‌زد چهره مردی را دید که با آنچه از مظنون شنیده بود مطابقت داشت ایپ من تصمیم گرفت نام او را صدا کند اگر واکنش نشان می‌داد مشخص می‌شد که وی همان فرد آدم رباست و می‌توانست او را دستگیر کند.

ایپ من مرد مرد مظنون را صدا زد آن مرد برگشت و به وی خیره شد ایف من فاصله خود را کم کرد و سعی در دستگیری او نمود او اسلحه کوچکی بیرون آورد و با آن به طرف ایپ من حمله ور شد . ایپ من با سرعت محفظه فشنگ را گرفت تا برای شلیک چرخش نداشته باشد زیرا زندگی وی در چنین لحظه‌ای فقط به آن بستگی داشت .

ایپ من تمام نیروی خود را صرف کرد تا بتواند محفظه فشنگ را در دستان خود نگه دارد . اسلحه آنچنان محکم و سالم نبود همین امر باعث شد با فشاری که ایپ من وارد کرد ، محفظه سلاح از جای خود خارج شود با این اتفاق عملاً اسلحه از کار افتاد و بلا استفاده شد ، سپس ایپ من سریعاً او را بازداشت نمود.

صداقت و شفافیت در زندگی درس بزرگی است که نیاز به شناخت بیشتر دارد ایپ من نیازی نداشت آن را بزرگ جلوه دهد و به آن رنگ و بوی عرفانی دهد .

ایپ من  می‌دانست که می‌تواند از ادبیات شبه افسانه‌ای برای بیان مقصودی که در نهایت با هنر هنر زیبای رزمی سازگاری نداشت استفاده کند، هرچند که سایرین چنین داستان‌هایی را سرهم می‌کردند اما او یک استاد حقیقی وینگتون بود او برای خود می‌گفت نه برای دیگران او اعتقاد داشت که آنچه هنر رزمی وینچون در خود دارد کافی است و دیگر نیازی به افسانه سازی نیست .

ایپ من مردی بسیار قوی ثروتمند و مشهور در پوشان بود با این حال در طی سالیان قبل از ترک سرزمین مادری خود چین او از دولت دست نشانده وقت که در مدت زمان کوتاهی به کمونیسم تبدیل شد سرخورده و ناامید بود.

ایپ من از مسیری که کشورش چنین در پیش داشت خوشنود نبود او به دنبال زندگی بهتر بود درست پس از آنکه هنگ کنگ از اشغال ژاپن خارج شد ایپ من برای همیشه فوشان را ترک کرد و در هنگ کنگ ساکن شد او به همراه تقریباً ۷۵۰ هزار نفر دیگر برای فرار از حکومت کمونیستی کشور چین را ترک و به هنگ کنگ عظیمت کرد.

او به هنگام خروج از کشور چین هیچ ثروتی به همراه نداشت ایپ من در آپارتمان‌ها و اتاق‌هایی زندگی می‌کرد که توان پرداخت اجاره بهای آن را داشت در سال‌های نخست اقامت در هنگ کنگ ایپ من در یک اتاق بسیار کوچک زندگی می‌کرد چون او به زندگی مرفه خو گرفته بود از این رو نمی‌خواست دیگران از زندگی فقیرانه او مطلع شوند و به همین دلیل اگر کسی از محل اقامت وی سوال می‌کرد فقط می‌گفت خیابان هوندرای شماره ۲ در حقیقت نشانی کامل او این نبود .

بنابراین هیچکس نتوانست ساختمان و واحدی را که ایپ من در آن زندگی می‌کرد دقیقاً مشخص کند. ایپ من در باقی عمر خود دیگر هرگز صاحب ملک و املاک نشد او چین را برای یافتن زندگی بهتر ترک کرد با وجود اینکه تمام دارایی‌های خود را از دست داد اما بدون تردید باز هم زندگی بهتری در مهاجرت به هنگ کنگ پیدا کرد.

از نظر برخی ایپ من هنر رزمی وینگ چون را می فروخت ، این حقیقت ندارد و ایپ من هرگز همچین کاری نمی کرد ، او هیچ گاه از شاگردانش و از هنرش سو استفاده نکرد .

به هنگام مرگ چیزی جز عشق به هنر خود نداشت . شهریه ایی که استاد بزرگ ایپ من در اوایل سال 1960 در هنگ کونگ از هنرجو ها دریافت می کرد معادل 15 دلار (750 هزار تومان) در ماه بود که در آن زمان متوسط درآمد در هنگ کونگ حدود 200 تا 250 دلار در ماه بود .

ایپ من اسطوره قرن 20

ایپ من به آنچه درون شاگرد هایش می گذشت آگاه بود و او قادر بود به عمق وجود تک تک آنها نفوذ کند و بر اساس شخصیت آن ها نامی ّبه آن ها بدهد . نامی که درون آن ها را آشکار می ساخت . برای مثال به 3 تن از شاگردانش در هنگ کنگ ((ییپ پو چینگ – لوک یو – وونگ شون لئونگ )) لقب لاف زن را داده بود ، زیرا آنها دوست داشتند درباره مهارت خود در کونگ فو اقراق کنند .

نام گذاری ایپ روی شاگردانش حاکی از روابط خوبی است که بین استاد و شاگرد برقرار بود . آنها همچون یک خانواده بودند . در حقیقت ایپ من به شاگردان خود عشق می ورزید و آن ها را بیشتر به خود نزدیک می کرد و این همان الگو درست در تعلیم وینگ چون است که ارزش ها را آموزش می دهد .

ایپ من هر آنچه برای آموزش به شاگردانش لازم بود به کار می گرفت برای مثال یکی از شاگردان وی که از مبارزه واهمه داشت ، روزی برای آنکه شاگرد بر تری خود غلبه کند .

به همراه او به یکی از خیابان های هنگ کنگ رفت تا بهانه ایی برای درگیری پیدا کند . در هنگام عبور از خیابان مردی قوی با ظاهری خشن را دیدند ، ایپ من با خود اندیشید که مورد خوبی است برای آموزش به شاگردش ، از این رو متلکی به آن مرد گفت : “عجب صورت پر دست اندازی داری”

زیرا صورت آن مرد همچون پوست پرتقال ناصاف بود . آن مرد نگاهی به ایپ من و شاگردش کرد و در آن ها جذبه ایی یافت که جرئت نکرد عکس العملی نشان دهد و درگیر نشد و پس از چند لحظه پا به فرار گذاشت . با این کار ایپ من به شاگردش و به ما 3 اصل مهم را یاد آور شد :

1- غلبه بر ترس 2- ارتباط با دنیای خارج 3- تسلط بر نفس

وقتی استاد با شاگردان خود زیاد صمیمی می شود وجه خود را از دست می دهد . از طرف دیگر اگر روابط بین استاد و شاگرد صمیمی نباشد هیچ گاه مشکلات خود را با استاد مطرح نمی کند . اییپ من با شاگردان خود دوست بود و در عین حال وجه خود را از دست نمیداد .

او از بودن با شاگردان لذت می برد ، گاهی تا پاسی ار شب و تا ساعت 3 ، 4 بامداد به خوردن چای و دور همی با شاگردان خود مشغول بود . و یا به دیدن آن ها می رقت و به خانه باز می گشت .

در ساعت 4 می خوابید و پس از بیدار شدن برای صرف چای مجدد پیش شاگردان خود باز می گشت . بین روز چرتی می زد و پس از آن تا ساعت 10 شب به تدریس در کلاس شبانه مشغول می شد . ایام او به همین روال می گذشت .

 

 

استاد بزرگ ایپ من می گفت :(( اگر یک معلم خوب و  یا یک استاد موفق باشید ، شاگرد به دنبال شما می گردد . شاگردانی که در جست و جوی شما باشند خود را وقف کرده اند و حتما ورزشکار خوبی خواهند شد . آن ها مردمی شریف و اصبل هستند .))

ایپ من 20 سال در هنگ کنگ تدریس می کرد اما یک بار هم به سراغ تبلیغ نرفت . او از هیچ تابلو یا علامتی بر سر در کلاس خود استفاده نکرد .

ایپ من تبلیغ نمی کرد چون می خواست شاگردانی را آموزش دهد که واقعا علاقه مند باشند . شاگردانی که آینده نگر و اجتماعی هستند و بر روی دیگر شاگردان تاثیر منفی نمی گذارند .

با توجه به برداشتی که ایپ من از مبارزه داشت هیچ گاه در پی رقابت جویی نبود ، چه در ورزش وینگ چون و چه با دیگر هنر های رزمی ، او تنها به مبارزه با خود باور داشت . همیشه سعی می کرد از آنچه هست بهتر باشد .

ایپ من باور داشت که پیروزی با دیگران موقتی است و توهم خطرناک ، مهارت حقیقی آن است که با خود مبارزه کنیم و بر خود مسلط باشیم .

keyboard_arrow_up